نتایج جستجو برای عبارت :

اگر کوتهی پای چوبین مبند

آیت الله جوادی آملی: قبلاً در میدان بازی، این بازی بود که پای چوبین درست می‌کردند که ده سانت اگر کسی آن پای چوبین را داشت از دیگر بچه‌ها بلندتر بود، این در ادبیات ما اثر گذاشت، گفتند:اگر کوتهی پای چوبین مبندکه در چشم طفلان نمایی بلندگاهی آدم عالم نیست و خود را عالم معرفی می‌کند، گاهی عادل نیست و خود را عادل معرفی می‌کند، گاهی صاحب مقام نیست و خود را صاحب مقام معرفی می‌کند، این همان بازی میدان کودکانه است که پای چوبین می‌گذارند تا ده سانتی
سه تا بیته در وصف اینکه دنیا خیلی مسخره و مضخرفه که خیلی زیباست صرف نظر از اینکه با این اندیشه موافقم یا مخالف این بیت ها عجیب به جون ادم میچسبن :
 
اولی : مجو درستی عهد از جهان سست نهاد  که این عجوزه عروس هزار داماد است 
دومی : برکام دل به گردش ایام دل مبند کاین چرخ کج مدار نه بر ارزو رود ( البته این بیت بیشتر رو غیرقابل اعتمادی دنیا تاکید داره) 
و اخری: گنده پیر است جهان چادر نو پوشیده  از برون شیوه و غنج و ز درون رسوایی 
رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ستبعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
 
تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخنآنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
 
عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولیشیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست
 
تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشوریسمانِ دست شیطان قطعاً پوسیدنی ست
 
ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبیعاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
 
دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاستخرقه ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی ست
وقتی میخوای صبح بری دانشگاه و ﺗﻮ تخت خوابتی :ﺳﺎﻋﺖ ۶ﺻﺒﺤﻪ، 5ﺩﻗﻘﻪ ﺸﻤﺎتو ﻣﺒﻨﺪو یه دفه چشماتو باز می کنی می بینی ساعت شده ۷:۴۵دقیقه
حالا ﺗﻮ ﻼﺳ :ﺳﺎﻋﺖ ۹:۳۰ﺻﺒﺤﻪ ، ۵ﺩﻗﻘﻪ ﺸﻤﺎتو میبندی ﻭ بعد باز می کنی ، ﺳﺎﻋﺖ هنوز ۹:۳۱ ﺩﻗﻘﻪ اس (مورد داشتیم ۹:۲۹دقیقه گزارش شده)  
چند صباحی بمان، یا حسن عسکریبار مبند ای جوان، یا حسن عسکریلحظه ی دردسرت، آمده بالاسرتمهدیِ صاحب زمان، یا حسن عسکریشکرِ خدا در گذر، حضرت نرجس ندیددست تو در ریسمان، یا حسن عسکریتشنه لب سامرا، ماه ربیعت چراگشته شبیه خزان؟! یا حسن عسکریدر دل زهرایی ات، خاطره ی محسنشریخته داغی گران یا حسن عسکریداغِ دلت این شده، از غم محسن شده...فاطمه، قامت کمان، یا حسن عسکریرنگِ رخت را عجیب، زهر بهم ریختهتشنه لبی بی گمان، یا حسن عسکریخورد اگر ظرف آب، بر لب و دند
دلم گرفته همچو ابرهای باردار تو
که با تو گفتگو مراست
به کوهپایه‌ها کسی نمانده تا غمی به پیش او برم
به من بگو که آشیانه عقابها کجاست
به تنگ در نشستم به چند؟
شب برهنه، بی‌ستاره ماند
نگاه و دست ما تهی
سکوت سوخت ریشه‌های حرف سبز گشته را
بگو بگو که گاه گفتن تو در رسید
تو با زبان شعله‌ریز واژه‌های سنگی‌ات بگو
که سخت‌تر شبی است
که سردتر شبی است از شبان دیرپای ما
بگو، دهان ز گفت و گو مبند!
بخشی از شعر با دماوند خاموش - سیاوش کسرایی
شعر موشّح: حروف اول مصرع اول هر بیت در بردارنده ی یک رمز است
برده ام چشمان خود چشمان یار
می بَرد، از دل نگاهش اختیار
سیل اشکم زان گواهی می دهد
سد راهش گاه، آهی می شود
مهربانی می کند بغض گلو
دل ستانی می کند آواز او
ای خدا آمد دلم آغوش عشق
در دلم هرگز نکن خاموش عشق
لاله گونم زان نیازم کن روا
دفترم را پر کنم از بیت ها
لول لولم کن مرا میل مِی است
بس که خوردم خون دل خونابه بست
هرچه دارم از تو دارم ای خدا
هرچه خواهم از تو خواهم ای خدا
اهل سودایم دلم دارد
نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد ، روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید
از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند ...
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند!
روستایی آن سخن را نشنیده گرفت ، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت . ناگاه اسب لگدی زد . روستایی گفت : ا
از باغ می ‌برند چراغانی ‌ات کنندتا کاج جشن های زمستانی ‌ات کنند
پوشانده ‌اند صبح تو را ابرهای تارتنها به این بهانه که بارانی ‌ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبنداین بار می ‌برند که زندانی ‌ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می ‌رویشاید به خاک مرده ‌ای ارزانی ‌ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیستاز نقطه ‌ای بترس که شیطانی ‌ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیستگاهی بهانه ‌ای است که قربانی ‌ات کنند
هر آنچه غیر غمت را کنار باید زد
شبانه روز دم از زلف یار باید زد
هر آنچه هست به راه تو خرج باید کرد
تمام نیروی خود را به کار باید زد
تنی که خرج نشد را به گور باید برد
سری که خرج نشد را به دار باید زد
برای آنکه به ما غمزه ای نشان بدهی
در سرای تو را چند بار باید زد؟
بنا نبود که عاشقی کنی محل ندهی
ز کم محلی معشوق زار باید زد
جبین شکستن ما التیام زخم دل است
که سر به خاک تو بی اختیار باید زد
برای مثل تویی آبشار باید شد
ز گریه طعنه به ابر بهار باید زد
ببند حل
معرفی کتاب به مناسبت آغاز بهار رمضانکتاب: اسرار ماه رمضان؛ ادب حضور
نویسنده: محمدتقی فیاض‌بخش
وقتی شب اول ماه رمضان می‌شود، پروردگار مَلَک رضوان را که خازن بهشت است خطاب قرار می‌دهد. پس او می گوید: بلی، گوش به فرمانم. پس خداوند به او می‌فرماید: بهشت مرا بیارای و آن را برای روزه‌داران از امّت محمد (ص) زینت کن (یعنی اعمال و طاعات را برای بندگان من بیارای) و درهای آن را بر روی ایشان مبند، تا وقتی که ماه مبارک رمضانشان سپری گردد (یعنی توفیق اعمال
فهرست مطالب

پیشگفتار 13
1. نشانه های ایمان 15
مقام رضا 16
مقام تفویض 16
مقام تسلیم 17
2. قلب منوّر به نور ایمان 19
3. تفسیر عبادت 23
چگونه فکر کنیم؟ 23
آثار تفکّر 25
4. تفکّر، برترین عبادت! 26
5. رابطه تفکّر و عمل به خوبی ها 29
6. تلاش برای رسیدن به مکارم اخلاقی 31
7. غیرت و دیگر مکارم اخلاق 35
اهمیّت مکارم اخلاق 36
غیرت 39
8. حدّ توکّل و یقین 41
1. توکّل 41
2. یقین 42
3. نترسیدن از غیر خدا 43
9. مقام یقین و رضا 46
معنی عدل و قسط 46
عوامل آسایش و راحتی 47
منشأ ناآرامی ها و
آدم خوبه بعضی وقتا بشینه سختی هایی که ازشون عبور کرده رو مرور کنه...
وقتی خودم رو توی شرایط چند ماه پیش یا چند سال پیش قرار می دم تصویر واهمه ها و ترس های اون لحظه ها توی چشمم تداعی میشه...که می گفتم اگه نشه چی؟...اگه نتونم....؟...نه...نمی تونم....نه نمی تونم.
 
و تونستم...و شد.
پس این مشکل و مشکلات هم میشه...و می تونم...به فضل خدا :)
+این که هنوز زنده ام و قلبم هنوز می زنه، برام یه معنای خیلی عظیم داره: که هنوز به من امید هست :)
1397/11/21
 
بیار باره که امشب سوار خوا
ﻮﺩ ﺗﻮﺿﺢ ﻣﺩﻫﺪ ﻪ ﻢ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯﺧﺎﻧﻢ ﻣﺧﻮﺍﻫﺪ ﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑه خاﻧﻪﺍﺵ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺎﻏﺬ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺩﻫﺪ ﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﻭ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺯﻥ ﻪ ﻓﺮد ﻣﻬﺮﺑﺎﻧ ﺑﻮﺩﻩ، ﺗﺼﻤﻢ ﻣﺮﺩ ﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ؛ ﺑﺪﻭن اﻨﻪ ﺑﻪ ﺰ ﻣﺸﻮ ﺷﻮﺩ.

ﻭﻗﺘ ﺑﻪ ﺧﺎﻧه ﻣﺭﺳﻨﺪ، ﺯﻥ ﺯﻧ ﺩﺭﺭﺍ ﻣ ﻓﺸﺎﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺎﺭﺑﺮﻕ ﺮﻓﺘ ﺷﺪﻩ ﺑﻬﻮش میﺷﻮﺩ! ﻓﺮﺩﺍﺻﺒﺢ ﻭﻗﺘ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ میﺁﺪ، ﻣﺑﻨﺪ ﻪ ﺩﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍ ﺧﺎﻟ ﺭﻭ ﺯﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
اینجا فکه است ، قطعه ای از بهشت
 

 

شـــهــدای ایـنـجـا دیـــگر تـشــنــه نـیـسـتـنـد...18 بهمن ولی بیست سال پیشوالفجر مقدمانی شروع شد...همین جافــــکه...


 


در بهار ِ آزادی اگر جای ِ شــهدا خــالــیستما صــحنه را خــالی نـــمیگذاریم .مهم نیست نمره ی مسئولین اجرایی و دولتچند باشد ؛ نظام و رهبری و شهدااز نظر ِ مـا همیشه و تا ابــد "بیست" هستند

 


از باغ می‌برند چراغانی‌ ات کنندتا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنندپوشانده‌اند «صبح» تو را «ابر
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند
 
پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند
 
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند
 
ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند
 
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند
 
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند
 
فاضل نظری
همه ما دیرترین زمانی که با شعر نو، آن هم نیما آشنا شدیم، به وقت مدرسه بود، آن هم با این شعر:
ترا من چشم در راهم شباهنگامکه می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهیوزان دلخستگانت راست اندوهی فراهمترا من چشم در راهمشباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگاننددر آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دامگرم یاد آوری یا نهمن از یادت نمی کاهمترا من چشم در راهم...
درست زمانی که شعر نو با روح و جانمان پیوند خورده بود، پای سهراب به میان آ
تعریف شغل
شغل از نظر لغوی، به معنای به کار واداشتن کسی و آن چه مایه مشغولیت می باشد، است. از طریق اشتغال، فردْ فعالانه در جریان تولید و خدمات مشارکت می کند و پاداشی نقدی یا جنسی دریافت می دارد. کار و شغل، فعالیتی بدنی یا فکری در راه تولید و خدمت است. بنابراین، در تعریف شغل می توان گفت: شغل، یعنی کاری که فرد، مشغول به انجام آن است و به وسیله آن، هم انجام وظیفه می کند و هم امرار معاش می نماید.
همه در کارند
با اندکی توجه به کل نظام هستی، در می یابیم ک
پندهای خدا به عیسی علیه‌السلام

اشاره

پندهای خدا به عِیسی علیه‌السلام
علی بن ابراهیم از پدرش از علی بن اسباط از ائمه معصومعلیهم‌السلام
نقل کرده که: در پندهای خداوند به عیسی بن مریمعلیه‌السلام
آمده است:
ای عیسی! من پروردگار تو و پروردگار پدرانت هستم،
نامم واحد [و یکتا] است، و من یگانه ای هستم که همه چیز را به تنهایی
آفریدم، و هرچیز ساخته من است، و همه به سوی من باز می گردند.
ای عیسی! تو به فرمان من مسیح
هستی، و تو به اذن من از گِل همچون پرنده

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ارائه قطعات یدکی و خدمات پس از فروش